نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

شب بیداری

کمی هم از روزمرگی ها بنویسیم، نه؟
خوابم نمی برد! این‌قدر از این شب‌هایی که خوابم نمی‌برد خوشم می‌آید. اما حیف که هیچ وقت، وقت شناسی یاد نگرفته‌اند. همیشه وقت‌هایی بی‌خوابی به سرت می‌زند که باید صبج زود جایی باشی. یا سر کلاس بنشینی و به حرف‌های استاد گوش دهی و یا یک کار کوفتی را صبح اول وقت انجام دهی!

این خواب به چشم نیامدن ‌های الکی، خوب است. اما حیف که کاری هم پیش نمی‌رود. یعنی اصلا حس و حال هیچ چیزی نیست. فقط می‌خواهی وقت بگذرد. هر چه کار و باری که روی سرت ریخته شده بیشتر، لذت بی‌خیالی اش افزون تر :)

  • محمد حیدری

نظرات  (۱)

  • چشم به راهم ...
  • کجای این بی خوابی ها خوب است ؟؟؟ الله اعلم :/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    Instagram