کمی هم از روزمرگی ها بنویسیم، نه؟
خوابم نمی برد! اینقدر از این شبهایی که خوابم نمیبرد خوشم میآید. اما حیف که هیچ وقت، وقت شناسی یاد نگرفتهاند. همیشه وقتهایی بیخوابی به سرت میزند که باید صبج زود جایی باشی. یا سر کلاس بنشینی و به حرفهای استاد گوش دهی و یا یک کار کوفتی را صبح اول وقت انجام دهی!
این خواب به چشم نیامدن های الکی، خوب است. اما حیف که کاری هم پیش نمیرود. یعنی اصلا حس و حال هیچ چیزی نیست. فقط میخواهی وقت بگذرد. هر چه کار و باری که روی سرت ریخته شده بیشتر، لذت بیخیالی اش افزون تر :)
- ۹۴/۱۱/۰۷