نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

من، محمد حیدری هستم،متولد بیست و سه تیر یک هزار و سیصد و هفتاد و یک، صادره از قم!
یک آدم معمولی،مثل بقیه ی آدم ها. و هنوز دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره)!  پیشتر ها که دل مشغولی هایم کمتر بود و دستم به نوشتن می رفت ، چیزهایی بعضی جاها می نوشتم.
حالا که دکترا به نیمه اش رسیده و سراشیبی جوانی هم آغاز شده، همچنان باید "نوشت". از روزهایی که رفته ، می رود و خواهد رفت...
Instagram