آرمانخواه صبور:)
از همان روزهای دبیرستان که عادت کرده بودم شب های جمعه کمیل را با ترجمه ی شهید چمران بخوانم «یا من بیده ناصیتی» یکی از فرازهای دوست داشتنیِ من بود. بعدها توی ترجمه ی سید مهدی شجاعی تعبیر قشنگی از ناصیه کرده بود. ناصیه یعنی موی بالای پیشانی. وقتی بخواهند کسی را خِرکِش کنند، بهترین کار همین گرفتن موی بالای پیشانی است. این طره ی مو را که بگیری طرف هیچ چپ و راستی نمی تواند برود. مستقیم به سمتی می رود که کشیده می شود. «یا من بیده ناصیتی». ای کسی که افسارم دستِ توست، طوری که اجازه ی چموشی نمی دهد...
از همان وقت ها بود شاید که دیگر شب های قدر دعا نمی کردم. توی حرم ها دعا نمی کردم. تنها حرفم این بود که «هر چه شما می پسندید.» اعتقاد داشتم،دارم و ان شاالله خواهم داشت که خیر دستِ خداست و او بهترین کسی است که می تواند ترسیم کند بهترین را. بهترین یعنی چیزی فرایِ تصورت...
بارها بالاسر حضرتِ رضا(ع) که می ایستادم. چشم می دوختم به ضریح و همه ی خواسته هایم را پیش از «اللهم الیک صمدت من ارضی» یک کلمه می کردم:«ناصیه ام را خودت دست بگیر و رها مکن»
حالا که طلبِ دل و مسیر لطف امام رئوف یکی شده، هنوز هم محتاجم. محتاج الطاف بیکرانِ خورشید هشتم. که خیر را با مودت در هم آمیخته و هبه ی «بهترین»ش را در مسیرم قرار داده. ناصیه ام را -که دستِ خودش بوده، هست و ان شا الله خواهد بود- کشیده به سمتی که باید و حالا همچنان صبورانه منتظر ادامه ی لطف های بیکرانش هستم تا این چند قدم آخر هم به راحتی طی شود. تا فصلی جدید و باز امامِ رضایی که تا ابد به عبدِ کمترین درگاهش تاج پادشاهی می بخشد...
پ.ن:آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست.پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیارهی رنج، صبورترین انسانها باشی. سید مرتضی آوینی
- ۹۳/۱۱/۱۲