از مشهد پست میگذارم. اینجا مشهد است و چند روز از پست قبلی گذشته اما در ظاهر هیچ تغییر خاصی رخ نداده است. نه درسی خوانده شده، نه کاری پیش رفته و نه آسمان رنگِ دیگری به خود گرفته است. با این حال اما حالم خوب است. ته دلم یک جور آرامش حس میکنم که جز در جوار امام هشتم درک شدنی نیست. با این که فردا روز آخر است و باید بعد از خوردن غذای حضرتی به اتفاق همسر محترمه از این به اصطلاح جشن ازدواج دانشجویی برگردیم، اما خیالم باز راحت شد که امامِ هشتم همیشه حواسش به ما جمع است و این را نه از پیش رفتن کارها و درس ها و... میشود فهمید (که همهی این ها از تنبلی خودم است) و نه از دگرگون شدنِ ناگهانی! به قول دوستِ عزیزی «کسی که یک دفعه عوض میشود به همان سرعت ممکن است برگردد».
این خیالِ راحت و دلِ خوش بی نظیر را فقط در ظل عنایات حضرت سلطان میشود فهمید و بس!