نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

امتحان

غیر از آتئیست‌ها، لابد همه معتقدند که خدا آدمیزاد را امتحان می‌کند. آن‌طور که شنیده ایم و منطقی می‌نماید، این امتحان‌ها مراتبی دارند و به نسبتِ هر کس متفاوتند.

هر چه منزلت شخصی بالاتر می‌رود، امتحان‌ها سخت تر می‌شوند و این مسیر ،بدون این‌که انتهایی داشته باشد، تا ابد ادامه دارد. یا یک جایی کم می‌آوری، یا این‌که از همه‌ی امتحانات سربلند بیرون می‌آیی و با سربلندی به دیدار حضرت حق می‌روی.

همه این حرف‌ها را زدم، که بگویم کسی که هنوز خدا با «جای خواب» امتحانش می‌کند خیلی بیچاره است. بیچاره است که در بدیهیاتش هم امتحان می‌شود...

برایش دعا کنید...

شب بیداری

کمی هم از روزمرگی ها بنویسیم، نه؟
خوابم نمی برد! این‌قدر از این شب‌هایی که خوابم نمی‌برد خوشم می‌آید. اما حیف که هیچ وقت، وقت شناسی یاد نگرفته‌اند. همیشه وقت‌هایی بی‌خوابی به سرت می‌زند که باید صبج زود جایی باشی. یا سر کلاس بنشینی و به حرف‌های استاد گوش دهی و یا یک کار کوفتی را صبح اول وقت انجام دهی!

این خواب به چشم نیامدن ‌های الکی، خوب است. اما حیف که کاری هم پیش نمی‌رود. یعنی اصلا حس و حال هیچ چیزی نیست. فقط می‌خواهی وقت بگذرد. هر چه کار و باری که روی سرت ریخته شده بیشتر، لذت بی‌خیالی اش افزون تر :)

مشهد

از مشهد پست می‌گذارم. اینجا مشهد است و چند روز از پست قبلی گذشته اما در ظاهر هیچ تغییر خاصی رخ نداده است. نه درسی خوانده شده، نه کاری پیش رفته و نه آسمان رنگِ دیگری به خود گرفته است. با این حال اما حالم خوب است. ته دلم یک جور آرامش حس می‌کنم که جز در جوار امام هشتم درک شدنی نیست. با این که فردا روز آخر است و باید بعد از خوردن غذای حضرتی به اتفاق همسر محترمه از این به اصطلاح جشن ازدواج دانشجویی برگردیم، اما خیالم باز راحت شد که امامِ هشتم همیشه حواسش به ما جمع است و این را نه از پیش رفتن کارها و درس ها و... می‌شود فهمید (که همه‌ی این ها از تنبلی خودم است) و نه از دگرگون شدنِ ناگهانی! به قول دوستِ عزیزی «کسی که یک دفعه عوض می‌شود به همان سرعت ممکن است برگردد».

این خیالِ راحت و دلِ خوش بی نظیر را فقط در ظل عنایات حضرت سلطان می‌شود فهمید و بس!

Instagram