نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

حس خوب مرگ

همیشه نسبت به مردن گنگ بودم و هستم. خیلی درکِ صحیحی از مرگ ندارم و برای همین شاید خیلی نمی توانم با آن کنار بیایم، اما از چند روز پیش، که در اثر تصادف یک تجربه ی نزدیگ به مرگ داشتم، خیلی حالِ خوبی دارم.
نه اینکه مرگ را پشت سر گذاشته باشم و بابتش خوشحال باشم، از این که فهمیدم آخرین جمله ای که قبل از مردنم می گویم چیشت، حس غرور می کنم. خوشحالم که می دانم چه چیزی «وِرد زبانم» شده است و عجیب این جمله را دوست دارم...

نمی دونم!

+ چرا من باز دارم اینجا می نویسم؟
- نمی دونم

+ یعنی این بار هم مثل همیشه، یهو ول میکنی و میری؟

- نمی دونم

+ بالاخره برات نویسندگی هدف هست یا نه؟

- نمی دونم

+ نمیخای دوباره شروع کنی به قصه نوشتن؟

- نمی دونم

+ نمی خوای یادداشت روزانه بنویسی؟

- نمی دونم

+ نمی خوای دوباره اقلا کتابِ داستان بخونی؟

- نمی دونم


Instagram