نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

خیلی وقت است که بالایِ هر صفحه ی سفیدی که قصد سیاه کردنش را دارم ، درشت می نویسم "هوالانیس". هر کس این را یک جور برداشت می کند. یکی «ادا» ریختن می داندش و می گوید«مثلا می خوای متفاوت باشی؟» بعضی ها از آن طرف بام می افتند و  فکر می کنند نشانِ اوجِ اتصالِ به "محبوب" است لابد. یکی هم مسخره بازی اش گل کرد که «اسمش انیسه؟!»
اما خودم و "خودش" خوب می دانیم که شبِ قدری بود و جوشن کبیری و ... "یا انیس من لا انیس له"

با استعانت از "انیس" همیشگی، این جا را راه انداختم. بعد از کلی وبلاگ - که شاخص ترینشان «واو به واو» بود - باید به محلی دائمی تر ، ماندگار تر و با هدف گذاری خاص تری پا می گذاشتم و شتر قلم را اینجا می خواباندم. حالا تا چه پیش آید و به مقبول او افتد...

Instagram