نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

زندگی یعنی این

برای منی که همیشه دنبال این بودم که خاص باشم، از سورفیس و نکسوس بگیر تا رشته ای که بینِ همه ی مهندس همکلاسی انتخاب کردم و الان خیلی دلم برای همه شان تنگ شده. به خصوص آن هایی که رفتند ینگه ی دنیا و معلوم نیست چرخِ روزگار اجازه ی دیدار دوباره شان را بدهد یا نه. این روزها، روزهایِ خوب عادی بودن خیلی عجیب است. اولش هی سعی داشتم مقابله کنم. آن قدر سخت می گذشت که شب ها خواب به چشمم نمی آمد و هزار فکر و ذکر مشغولم کرده بود. حالا اما نه اینکه استحاله شده باشم، بلکه به این باور رسیده ام باید میان مردم خسبید و خورد و خوابید، مثل مردم زندگی کرد و از دل همین مردم، از دل همین روزمرگی ها و دغدغه های ساده کاری کرد.

...

دلتنگ صدای کیبورد

دلم حسابی برای نوشتن تنگ شده. مخصوصا این روزهایی که بخشی از کارهایم - در کنار این ماراتن مسخره ی زندگی که درس بخوان تا تهش! و این ته هیچ وقت نمی رسد! - مرتبط با کتاب شده است. اولین آرزوی جدی ام نوشتن بود. نوشتن کتابی که خودم نویسنده اش باشم. حتا در طی این سال ها، که از پیچ و خم دانشگاه و ازدواح و کار گذشتم، هنوز هم علاقه ام به نوشتن از دست نرفته است.

شاید گاه گاهی از آرزوی قصه نویسی رسیده باشم به آرزوی کتابِ اقتصادی نوشتن. اما آرزوی نوشتن فصل مشترک همه ی انواعِ آرزوها بوده است. هنوز هم که هنوزاست بهترین لپ تاپ برایم لپ تاپی است که صفحه کلیدش لذت تایپ را به خوبی منتقل کند. وگرنه که قصه ی سی پی یو و رم را انتهایی نیست ...

ته حرف این که، حالا که قطار زندگی می گذرد، به سمتِ نامعلومی که واقعا انتهایش را نمی دانم. اما ته دلم می دانم که یک روزی به آرزویم می رسم. حتا اگر همه ی این روزها به جای شنیدن صدای کیبورد، دست به موس بوده باشم...

...

Instagram