نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

دلتنگ صدای کیبورد

دلم حسابی برای نوشتن تنگ شده. مخصوصا این روزهایی که بخشی از کارهایم - در کنار این ماراتن مسخره ی زندگی که درس بخوان تا تهش! و این ته هیچ وقت نمی رسد! - مرتبط با کتاب شده است. اولین آرزوی جدی ام نوشتن بود. نوشتن کتابی که خودم نویسنده اش باشم. حتا در طی این سال ها، که از پیچ و خم دانشگاه و ازدواح و کار گذشتم، هنوز هم علاقه ام به نوشتن از دست نرفته است.

شاید گاه گاهی از آرزوی قصه نویسی رسیده باشم به آرزوی کتابِ اقتصادی نوشتن. اما آرزوی نوشتن فصل مشترک همه ی انواعِ آرزوها بوده است. هنوز هم که هنوزاست بهترین لپ تاپ برایم لپ تاپی است که صفحه کلیدش لذت تایپ را به خوبی منتقل کند. وگرنه که قصه ی سی پی یو و رم را انتهایی نیست ...

ته حرف این که، حالا که قطار زندگی می گذرد، به سمتِ نامعلومی که واقعا انتهایش را نمی دانم. اما ته دلم می دانم که یک روزی به آرزویم می رسم. حتا اگر همه ی این روزها به جای شنیدن صدای کیبورد، دست به موس بوده باشم...

...

  • محمد حیدری

نوشتن

کار

کیبورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Instagram