نِوِشت

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

و اوست که "نِوِشت" تا ما از رویِ آن زندگی کنیم...

نِوِشت

نوشتن هیچ وقت برای من دوایِ درد و باعث آرامش نیست. که سر آغاز ایجاد دردی نو است. نوشتن تنها یک انتقال است. انتقالِ درد از خود و درون به جامعه. حالا بسته به جایگاه و تعداد مخاطبانت، این درد می تواند به یک جمعیت چند ده میلیونی تسری پیدا کند و یا تنها تعدادی کمتر از انگشتان یک دست با تو شریک شوند.
چه خوانندگانت سر به فلک بکشد و چه تویِ یک اتاق دو در سه جا بشوند، هیچ کدام وظیفه ای که رویِ دوش یک نویسنده است را کم نمی کند. که نویسنده باید زبانِ گویایِ جامعه ی خویش باشد.

مطالب پربحث‌تر

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

برنامه خدا

این روزها بازهم به برنامه خدا برای خودم و در کالبدی بزرگتر برای خانواده ام، کشورم و مذهبم فکر میکنم. هنوز- و احتمالا یا به تعبیری خوشایندتر، امیدوارم برای همیشه- معتقدم خداوند قادر متعال، نه مثل یک ساعت ساز، که عالم بر همه چیز، بر افتادن برگ از درخت احاطه دارد. به اراده اوست که برگی از درخت می افتد. و این قادر متعال، جه اراده ای برای من، خانواده ام، کشورم و مذهبم کرده است؟

نه در حد همه توانم و نه در حد وسعم، اما تلاش های ناچیز و نابهنگامی داشته ام. مسیری برای خودم ترسیم کرده ام و نه محکم استوار که افتان و خیزان در آن راه پیموده ام و حالا امیدوارانه نشسته ام به دیدن روشنی ته مسیر. به نور ته جاده. که ببینم پایان خوش این داستان چگونه است.

چرا پایان خوش؟ چون عمیقا معتقدم پروردگار من کریم تر از آن است که خواستِ بنده‌ای را بی جواب بگذارد.

Instagram